کپی بدون ذکر نام و منبع منتشرکننده (آدرس وبلاگ یا کانال تلگرام) مورد رضایت من نیست
ـــــــــــــ
رنه دکارت در صفحهی 658 «اعتراضات و پاسخها»* میگوید: در مورد الهیات، از آنجا كه محال است یك حقیقت با حقیقتی دیگر تعارض داشته باشد، [پس] نوعی كفر است كه بترسیم از این كه حقایقی كه در فلسفه كشف میشوند، با حقایق مربوط به ایمان حقیقی متعارضاند.
- این گفته میتواند آغازگاه هر اعتقادی به آزادی باشد. اگر باوردارنده به حقیقتِ مطلق و پایدار [مؤمن] بهراستی در باورش راسخ و راستگو باشد دیگر از این نمیترسد که متفکرانی بتوانند آن حقیقت را انکار کنند مگر آنکه پیشاپیش باورش را تردیدپذیر و مشروط تقلی کرده باشد. اگر حقیقت تنها یکی ست، پس سرانجام امکان ندارد چیزی جز آن یافته شود. البته آنچه رایج است جنگ برای حفظ حقیقت با از میان بردن مخالفان است. تو گویی حقیقت نیاز به حفاظت دارد و بی آن دوامی نخواهد داشت. اگر باور کسی این باشد که حقیقتی - اینجا و آنجا - هست، دیر یا زود، توسط همگان کشف خواهد شد. پس نگرانی و ترس دستکم بدان شیوه که توسل به زور برای مراقبت از حقیقت را ضرور جلوه دهد بیمورد است. در مورد تعریف حقیقت در الهیات، چه روشنگریِ بنیادینتر و والاتری از این سخن دکارت میتوان یافت؟
میماند رویکردهای دیگر به حقیقت، حقیقتِ نسبی: حقیقت همواره حقیقت برای کسی (یا کسانی) است. در اینجا نیز باوردارندگان به چنین حقیقتی قاعدتاً باید راه مدارا و صبوری در برابر مطلقپنداران را یاد بگیرند در غیر اینصورت جداً میتوان در صادقانه بودن یا اصیل بودن باورشان تردید کرد. باز هم آنچه رایج است جنگ میان عقاید مختلف برای «حفاظت» از باور خویش است. نتیجه این میشود که بیخدایان و مؤمنان تنها تفاوتی شکلی باهم داشته باشند و در اصل هر دو در عمل پایبند به شیوههای خاص خود برای جنگ و سرکوب آزادی گردند.
مؤمنان (بیخدایان) و بیخدایان (مؤمنان) - به عنوان نمایندگان دو شیوهی متفاوت عقیده داشتن در بارهی حقیقت - همواره این را فراموش میکنند که هر حقیقت و باوری، مستقل از اینکه نسبی بدانماش یا مطلق، نمیتواند در لحظه و فوراً برای همگان به یک شکل و عینا به همان صورتی که من میفهمم تصور گردد. از آنجا که فرد تحمل رویارویی با زمان را ندارد و پیچیدگی و مشقت راهی را که خود پیموده تا به آن باور برسد فراموش کرده است برای تغییر عقیده و رفتار دیگران عجله میکند، که نتیجهاش ستیز در وجوه گوناگون و به طرق مختلف است: تمسخر، تبعیض، جنجال و هیاهو، ... و همهی آن روشهایی که نتیجهاش دور شدن از گفتگوی مستقیم و سرکوبِ نرم و سخت آزادی با دست یافتن به ابزارهای رسانهای و تبلیغاتی است. برای همین است که دکارت، سرکوبِ آزادی توسط مؤمنان، بهخاطر ترس از پیدایش باوری متفاوت را کفر میداند: بنابراین مؤمنِ کافر و یا کافرِ مؤمن ترکیب متناقضی نیست.
تابحال بسیار پیش آمده است که برای اثبات حرف خود به مخاطب گفتگویمان بگوییم: «همه با من موافقاند»، «اگر قبول نداری به نظر دانشمندان مراجعه کن»، و چیزی شبیه اینها. در رسالهی «فن خطابه»، چنین موقعیتی در بحث میان سقراط، پولوس و کالیکلس پیش میآید و مخاطب سقراط برای اعتبار بخشیدن به استدلالهایش ادعا میکند که میتواند شاهدان زیادی بیاورد که حرفش را تأیید کنند. اما بالعکس سقراط میگوید :
«... اگر بخواهی همه خانوادهی پریکلس بلکه هر خانواده بزرگ دیگری از آتن را که اختیار کنی شاهد تو خواهند بود. اما من هر چند تنها باشم تسلیم نمیشوم و تو نمیتوانی به هیچوجه مرا مجبور کنی. فقط کاری که میتوانی بکنی این است که برای پایمال کردن حق من و حقیقت، گروهی شاهدِ کاذب بیاوری. برخلاف تو، من اگر خودِ تو را بهتنهایی شاهد درستی سخن خویش نسازم برای حل مسئله گمانم آن است که کاری نکردهام.»
سخن اخیر را دوباره مرور کنیم: من اگر خودِ تو را بهتنهایی شاهد درستی سخن خویش نسازم برای حل مسئله گمانم آن است که کاری نکردهام.
امروزه نیز طرفداران باورهای مختلف، گفتگوی مستقیم و صبورانه با یکدیگر را به حاشیه رانده، هر کدام با تشکیل رسانهها و ابزار قدرت به توسعهی سلطهی خود مشغولاند و در مرکز قلعهی خویش شعار طرفداری از آزادی و انسانیت سر میدهند و مخالفان خویش را به باد استهزا میگیرند.
March 2018
ـــــــــــــــــــــــ
* نقل قول از دکارت برگرفته از : اعتراضات و پاسخها / رنه دکارت / ترجمهی علی موسائی افضلی
برچسب : نویسنده : behzadgholipour بازدید : 86