سرمنشأ و سرانجام قدرت

ساخت وبلاگ

سرمنشأ و سرانجام قدرت :

بهزاد قلی‌پور – 1397/01/14

«گمان بر این است که دانش و انکشاف، حامل حقیقت، شرافت، انصاف و دموکراسی است.» (1).

 

فرهنگ، دانش و اقتصاد مردمان تحت سلطه‌ی چه کسانی بوده، و هست؟ چه کسانی به بیشترین خواسته‌های خود رسیده‌اند و دیگران را نیز به مسیر دلخواه‌شان هدایت کرده‌اند. فرماندهان و صاحبان قدرت در جوامع مختلف از چه طریقی به خواسته‌های خود می‌رسند.

 

طبق نظر آلوین تافلر، تاریخ زندگی بشر از این منظر به سه دوره تقسیم می‌شود:

-        عصر کشاورزی: که در آن مالکان زمین، اربابان زندگی اجتماعی و سیاسی نیز بوده‌اند و بیشترین نفوذ را در جهت‌دهی به افکار عمومی داشتند. زمین بیشتر و محصول بیشتر، به معنی توان بیشتر بود. قدرت در دست مزرعه‌داران و کسانی بود که نان و غذای مردم تحت اراده‌ی آنان تولید و مصرف می‌گشت.

 

-        عصر صنعت (زور و اسلحه؟ نفت؟): که در آن مالکان ابزار تولید و کارخانه‌داران سرنوشت زندگی اجتماعی و سیاسی مردم را به دست گرفتند. یعنی همان دوره‌ی سرمایه‌داری که هنوز نیز در آن بسر می‌بریم. امروزه از باورهای پزشکی و بهداشتی گرفته تا عقاید مردم در باره‌ی خدا، پول و آزادی زیر سیطره‌ی نگاه سرمایه‌داری است.

 

-        عصر اطلاعات (الکترونیک): که به عقید‌ه‌ی تافلر اکنون در حال گذار به آن هستیم. یک دوره‌ی گذار احتمالا طولانی که در طی آن تحول بزرگی در سرمنشأ و زیرساخت‌های فکریِ قدرت ایجاد می‌شود. دیگر مالکیت بر زمین و مالکیت بر ابزار تولید اگر هم بتواند قدرتی برای کسی بیاورد نمی‌تواند ضامن بقای آن هم باشد. برای مثال مالکان و مدیران یک شبکه‌ی تلویزیونی یا رسانه‌ی اینترنتی به‌راحتی می‌توانند جلوی نفوذ و سلطه‌ی ابرثروتمندی را - که دستش از مالکیت بر اطلاعات و ابزارهای داده‌پراکنی کوتاه است – بگیرند و قدرت‌اش را بستانند. از این پس ناظران شبکه‌ها و شاهراه‌های اطلاعاتی بیشترین و قدرتمندترین عاملان نفوذ فرهنگی و فکری در اذهان اکثریت خواهند بود. از اطلاعات دودویی کامپیوترها گرفته تا مخابرات و ماهواره و اطلاعات شبکه‌های بانکی، و از اطلاعات درباره‌ی میزان علاقه‌ی مردم به رنگ فلان شامپوی بدن گرفته تا نظر لحظه‌ای آنان درباره‌ی تک تک کالاها یا مصوبات مجلس... . آن که بیشترین اطلاعات را از انتخاب‌ها و خواسته‌های مردم دارد بهترین تصمیم‌ها را برای کسب قدرت و تحمیل اراده‌ی خویش خواهد داشت. افزایش سازمان‌ها و موسسات نظرسنجی سیاسی و بویژه اقتصادی از آشکارترین نشانه‌های گذار ما به عصر اطلاعات است.

 

«امروزه برخورد بین «موج سوم» و نظام اقتصادی و نهادهای منسوخ و زنگار گرفته‌ی «موج دوم» همه کشورهای صنعتیِ پیشرفته را به آشفتگی و سردرگمی انداخته است..

درک این نکته کلید فهم بسیاری از تعارضات سیاسی و اجتماعی اطراف ماست.»(2).

 

اما اگر مفهوم قدرت را تواناییِ رسیدن به خواسته‌ها بدانیم پیشاپیش باید مفهوم خواستن و خواسته را بشناسیم. مفهومی که همواره سطحی و «دانسته شده» تلقی گردیده است. فرض بر این است که هر کسی به سادگی می‌داند که چه می‌خواهد و کافی‌ست تنها توانایی رسیدن به آن خواسته‌ها را کسب کند. برعکس، نزد اندیشمند آن‌چه مهم‌تر است همین خواسته و خواستن است. ترامپ در هر لحظه می‌تواند با گوشی تلفن همراه خود از بالا و پایین شدن ارزش سهام خود پس از هر اتفاق سیاسی در جهان مطلع شود اما نمی‌تواند توضیح دهد که چرا همواره خواست‌اش برای افزایش پول خوشایند است. زیرا هرگز حاضر نیست ماهیت واقعی فرایند کسب و انباشت پول در دنیای سرمایه‌داری بطور گسترده به همگان افشا شود. بقول سقراط مهم نیست که چه‌قدر پول داری مهم آن است که بگویی آن را چگونه به‌چنگ آورده‌ای.

فراتر برویم... صِرف در اختیار گرفتن بایت‌های اطلاعاتی هیچ کمکی نمی‌کند که بفهمیم آن اطلاعات در عمیق‌ترین معنای خود چیستند. همانطور که اصطلاحا فیلسوفان می‌گویند فیزیکدان می‌تواند همه چیز را آزمایش و مشاهده کند اما نمی‌تواند بداند معنا و نتیجه‌ی آزمایش‌ها دقیقا چیست. اساسا دانایی حقیقی با هیچیک از ابزارهای تولید قدرت و ثروت قابل اکتساب نیست هر چند زیرساخت‌های تسهیل‌کننده و حتی امکان‌ساز برای حرکت در مسیر دانایی ممکن است از جنس اقتصادی باشد. بچه پولدارها بیشتر از فقرا امکان تحصیل دانش و کسب مدارج علمی را دارند اما علمی که بدین طریق به‌دست می‌آید لزوما به دانش فلسفی – که از نظر ما یگانه شیوه‌ی دانایی است – منجر نمی‌شود بلکه غالبا به علم ابزاری ختم می‌گردد: یعنی تولید انبوه توده‌ای از تحصیلکردگان اعم از مهندسان و پزشکان که در خدمت ارضای آمال سرمایه‌داران در آمده‌اند.

« بدین ترتیب، در حالی که شاعران و روشنفکرانِ مناطق اقتصادی عقب‌مانده سرگرم نوشتن سرودهای ملی هستند، شاعران و روشنفکران کشورهای موج سومی درباره فضیلتهای جهان «بدون مرز» و «شعور جهانی» شعر می‌سرایند. برخوردهای ناشی از این امر که بازتابی از نیازهای شدیداً متفاوتِ دو تمدنِ اساساً متفاوت است، می‌تواند در سالهای آتی دهشتبارترین خونریزیها را به راه اندازد.» (3).

پس قدرتمند حقیقی باید آن کسی باشد که بیش از آنکه توانایی رسیدن به خواسته‌های مطالعه‌نشده‌اش را داشته باشد نخست دارای تواناییِ شناخت و سنجش عمیق خواسته‌ها باشد. قاعدتا باید زمانی هم برسد که در آن صِرف تل انبار کردن پول و کالا و تولید برنامه‌های تلویزیونی برای کسب قدرت کاملا ناکافی باشد. دگر دیسی مفهومی بزرگی در مفهوم خود اطلاعات و دانش بایستی روی دهد تا مفهوم مرسوم و تاریخی قدرت را براندازد. در فیلم درام «Promised Land» ساخته‌ی «گاس ون سنت» با بازی مت دیمون به‌خوبی شاهد نمونه‌ای از شکست حیله‌گری‌های نظام سرمایه و ناکارآمدی قدرت اطلاعات در برابر قدرتِ «دانایی» هستیم. در این فیلم شرکت‌های غول‌آسای چندملیتی برای اکتشاف و بهره‌برداری از منابع زیرزمینی سعی می‌کنند با جمع‌آوری اطلاعات محلی و استفاده‌ از ابزار داده‌پراکنی، عقاید مردم دهکده‌ای را با منافع شخصی شرکت همراستا نشان دهند اما حضور روشنگرانه‌ی تنها یک معلم متفکر تمام نقشه‌های آنان را به هم می‌ریزد. چگونه چنین اتفاقی می‌افتد. چگونه می‌شود در برابر خواسته‌های یک تولیدکننده‌ی بزرگ جهانی ایستاد؟ به نظرم پاسخی ساده به این پرسش نیز ممکن است: زیرا مردم در نهایت حقیقت را بر پول و قدرت و همه‌چیز ترجیح می‌دهند. زیرا نور حقیقت آن‌چنان خیره‌کننده است که می‌تواند ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی ساخته‌شده توسط صاحبان زر و زور را در آن واحد بی‌اعتبار کند و از تلالو بیندازد. روشنگری هر چه عمیق‌تر و فلسفی‌تر باشد نیاز به هجمه‌های سنگین تبلیغاتی و ابزارهای گسترده‌ی داده‌پراکنی دایمی کاهش می‌یابد. دروغ باید هزاران بار تکرار شود تا در اذهان عمومی جا بیفتد اما دانش را نیاز چندانی به این تکرارگویی‌های رسانه‌ای و مدیا نیست.

بنابراین من هنوز به آن ایده‌ی منسوخ افلاطونی باور دارم: قدرت از آن فیلسوفان خواهد بود. سرانجام قدرت و  سرنوشت زندگی بشری گونه‌ای تعبیر علمی از این – به‌قول دورانت - آرزوی دیرین متفکران خواهد بود. (4). سرانجام قدرت سیاسی نه حاصل از انتخاب اکثریتی کنترل‌شده توسط مالکان سرمایه و اطلاعات، بلکه ناشی از تأثیرگذاری حقیقیِ خداوندانِ تفکر خواهد بود. حتی خود تافلر نیز در جایی چنین می‌گوید: نه تنها حکومت اکثریت به عنوان یک اصل مشروع، دیگر مناسبتی ندارد بلکه در جوامعی که به سوی موج سوم حرکت کرده‌اند این اصل الزاماً انسانی یا دموکراتیک هم محسوب نمی‌شود. (5).

 
کپی بدون ذکر نام و منبع منتشرکننده (آدرس وبلاگ یا کانال تلگرام) مورد رضایت من نیست

1. در تدارك قرن بیست و یکم. جهان تا سال 2025 / آلوین تافلر/ ترجمه شاهرخ بهار و حسن نورانی بیدخت/ مرکز ترجمه و نشر کتاب

2، 3 و 5. به سوی تمدن جدید / آلوین تافلر و هایدی تافلر/ ترجمه محمدرضا جعفری/ نشر علم

4. آرزوی هر متفکری آن است که علما جای سیاستمداران را بگیرند. ص 127. برگرفته از تاریخ فلسفه/ ویل دورانت/ ترجمه عباس زریاب/ انتشارات علمی و فرهنگی.

فیلسوفانِ نُنر!...
ما را در سایت فیلسوفانِ نُنر! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzadgholipour بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 20:58